برخوردهاي رودررو با جوانان، پاسخ به سوالات ريز و درشت آنها که بر اثر مواجهه با ايدئولوژي رقيب در ذهن آنان ايجاد شده بود از جمله فعاليت هاي يک گروه اسلامي با گرايشات سوسياليستي است که چنين تشکلي را محمد نخشب به راه انداخت.در اين رابطه گفت وگويي با حسين شاه حسيني انجام شده که آن را مي خوانيد.
- - -
آقاي شاه حسيني از شخصيت محمد نخشب بگوييد؟
از آنجايي که مرحوم پدرم علاقه زيادي به کارهاي اجتماعي و سياسي داشت، من هم به دنبال پدرم به کارهاي اجتماعي و سياسي علاقه مند شدم. در آستانه شهريور 20 به دنبال پدرم با شخصيت ها و جريان هاي سياسي آشنا شدم.به هنگام حوادث شهريور 20، در مدارس انجمن هايي تشکيل شد، تحت عنوان انجمن حافظ، انجمن موسيقي، انجمن ورزش، انجمن فردوسي و...
اين انجمن ها در واقع براي مقابله با انجمن هاي مارکسيستي تشکيل شده بود. روزنامه هاي چپ در آن موقع به راحتي چاپ مي شد و در دکه هاي روزنامه فروشي به فروش مي رفت و گرايش به حزب توده خيلي زياد بود. البته شوراي مرکزي حزب توده در مقابل مذهب هيچ موضع گيري نمي کرد ولي آرام آرام از بدنه حزب توده شروع به نقد مذهب کردند، که در اين شرايط برخي از انجمن ها توانستند با آنها مقابله کنند.بدنه خداپرستان سوسياليست از دانشجويان و دانش آموزان مقطع متوسطه تشکيل شده بود که البته اين دانش آموزان متوسطه در آن زمان بعد از ظهرها در مدارس تدريس مي کردند.من چون در آن موقع در محله سرچشمه زندگي مي کردم توانستم دفتر خداپرستان سوسياليست را پيدا کنم و حتي وارد دفتر آنها شدم، ديدم دفتر کلاسي است که در آن راجع به مشکلات مملکت صحبت مي کنند.در آنجا به فردي برخوردم که گفتند اين فرد رئيس آنها است. آنها روي قطعات کوچک کاغذ موضوعاتي را مي نوشتند که براي جوانان و نوجوانان قابل فهم بود. بيشتر که تحقيق کردم، ديدم در مدارس ديگر هم همين راه و روش را دارند. صندوقي داشتند که کمک هاي مالي را جمع مي کردند و براي ما پيک نيک هايي مي گذاشتند. در آن پيک نيک ها که بيشتر در گلابدره برگزار مي شد، غذاي مختصري مي خورديم، واليبالي بازي مي کرديم و بعد از ناهار و نماز، محمد نخشب براي ما صحبت مي کرد. برخوردهاي رو در رو بين دانش آموزان با معلم ها و دانشجويان و بحث روي موضوعات مختلف باعث مي شد علاقه مندي ما بيشتر شود و نيز مطالعه ما روي آثار و نوشته هاي حزب توده هم افزوده مي شد. محمد نخشب در منزل خود در خيابان ري جلساتي داشت که افراد ديگري هم در آن جلسه ها شرکت مي کردند مانند آقاي مرجايي و آقاي شهيدي که آنها هم صحبت مي کردند. در مدرسه وقتي راجع به خداپرستان سوسياليست صحبت مي کرديم هواداران حزب توده به ما مي گفتند سوسياليست چه ارتباطي با خداپرستي دارد و ما هم آن چيزهايي را که در کلاس هاي نخشب ياد گرفته بوديم به آنها جواب مي داديم. انديشه مذهبي پس از شهريور 20 در بين جوانان و از طريق افرادي چون نخشب مطرح شد. خداپرستان سوسياليست هم به دليل گرايش نسل جوان به آنها، توانستند روي آيت الله کاشاني تاثير بگذارند. در جريان نهضت ملي ايران هم قدرت تشکيلاتي آنها خيلي بيشتر از ساير احزاب بود البته منهاي حزب توده، خداپرستان سوسياليست، به عنوان يک واحد نيروي قوي مذهبي در جامعه حضور داشتند. اکثريت آنها هم تحصيلکرده هاي دانشگاهي بودند. نهايتاً هم تمام حزب مردم ايران به صحنه آمدند. نشرياتي داشتند، محلي براي خود داشتند که تا کودتاي 28 مرداد 1332 وجود داشت و بسيار قوي از ملي شدن صنعت نفت حمايت مي کردند. انجمن هاي اسلامي در دانشگاه ها هم تازه در حال شکل گيري بودند.ما اگر بخواهيم واقع بينانه برخورد کنيم، بايد بگوييم بسياري از شخصيت هاي جوان سياسي از کلاس هاي درس محمد نخشب بيرون آمدند و نهايتاً از نيروهاي طرفدار مصدق شدند. به همين دليل در شهرستان ها هم شعباتي داشتند مانند قزوين، لاهيجان، مشهد و شيراز و در بسياري از شهرستان هاي ديگر طرفداراني داشتند. در مدارس هم خيلي نفوذ داشتند.
خداپرستان سوسياليست چه آموزش هايي به هواداران خود مي دادند؟
بيشتر روي خطبه هاي نهج البلاغه حرف مي زدند، بحث هاي خرافي و انحرافي را نقد مي کردند. به هيچ وجه به دنبال حکومت اسلامي نبودند ولي به دنبال ساختن مسلمان واقعي بودند. به آزادي انديشه بسيار اهميت مي دادند. در آن موقع زنان به هيچ وجه حق نداشتند در جلسات سياسي شرکت کنند، ولي آنها آرام آرام زنان را وارد جلسات سياسي کردند.شخصيت هايي چون کاظم سامي، نظام الدين قهاري و طاهر احمدزاده از همان روزها و از همان جلسات شروع کردند. طالقاني و چند تن از روحانيون هم با اينها همکاري داشتند.
آموزش هاي حزب توده در خصوص چه موضوعاتي بود؟
حزب توده تحليل مي کرد و کلاس هايي داشت، در کلاس هاي خود مردم را با لغات و الفاظ جديد آشنا مي کرد و آموزش هاي حزب توده بيشتر ترويج ماديات بود ولي خداپرستان سوسياليست مي گفتند: «بله ما بايد از زندگي خود لذت ببريم ولي اينها به اضافه معنويت مي تواند کامل باشد.»
آيا بين مرحوم نخشب و سران حزب توده ملاقات و گفت وگويي صورت گرفت؟
به طور غيرمستقيم خيلي با هم گفت وگو مي کردند ولي به صورت مستقيم خير. سران حزب توده اولين جمله يي که مي گفتند اين بود که «اطلاعات شما کم است.» مي گفتند: «شما تربيت سرمايه داري داريد.» در حالي که اکثريت خداپرستان سوسياليست آنها از طبقه متوسط و متوسط به پايين بودند. در يکي از سخنراني هايي که يکي از سران حزب توده در باشگاه فردوسي تهران داشت، مي گفت: «اگر کفشي ميخ داشته باشد، شما مي توانيد به جاي اينکه ميخ کفش را در آوريد و آن را تعمير کنيد، کفشتان را عوض کنيد و خود را راحت کنيد. منظورش اين بود که تغيير ايدئولوژي دهيد.
بعد از 28 مرداد، مرحوم نخشب چگونه به فعاليت هاي خود ادامه داد؟
نخشب دو روز بعد از 28 مرداد، با يک دوچرخه کورسي آمد و با سيدرضا زنجاني ارتباط برقرار کرد. اولين اعلاميه يي که نوشت، عنوانش اين بود: «نهضت ادامه دارد». اين اعلاميه ها را به همراه آيت الله زنجاني و نخشب در خانه ها و کوچه ها پخش کرديم. ما سه شب اين کار را ادامه داديم. شب چهارم نخشب آمد که روي موضوعات و ادامه کار جدي تر صحبت کنيم که لو رفتيم. پس از آن به امريکا رفت. در آنجا هم به فعاليت هاي خود ادامه داد و در سازمان ملل به فعاليت پرداخت. در مورد نخشب همين قدر مي توان گفت جرياني که او تاسيس کرد بيش از يک دهه به حيات خود ادامه داد. شخصيت هاي موثري در آن جريان پرورده شدند و از دل آن جريان فکري جريانات ديگري چون جاما و جنبش مسلمانان مبارز و شخصيت هاي مستقلي چون دکتر شريعتي، طاهر احمدزاده و سايرين در آن پرورده شدند. اين خصوصيت هر جرياني است، تولد جريانات جديد و پرورش انسان هاي جديد و تفکرات نو و تازه.