ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما
چو سیم و زر شده گیر: اشک ما و چهره ما
شود چو سیم و زر اشک این و چهرة آن
که هست شعبدهٔ چرخ سیمگون سیما
مشعبدیست فلک، حقه باز و حقه تهی
که هر زمانی صد شعبدهٔ کند پیدا
خراس وارهمی گردد و همی دارد
ستور وار مرا بر امید آب و گیا
از این خراس خلاصی اگر بیافتمی
رسید می بقوام و علاء، مسیح آسا
ایا ملازم جنت، بمهر نامحکم
و یا مزاحم مجلس، بچهر نازیبا...... وو