Samstag, 30. Januar 2021

آقا یک روز اومدم خونه، کلید رو انداختم رو میز، دیدم اه، یه جزوه رو میزه و روش نوشته آرشیتکتور، معماری گنبد های اصفهان، گفتم گنبد اصفهان چه ربطی به تو داره سینه مرغی، بعد خندم گرفت گفتم ای بیتربیت. خلاصه اینکه خودش هم اومد خونه، گفتم: عزیزم جریان اصفهان چیه؟ گفت هیچی مامانم اینها گفتند یک دختر هست تزش رو میخواد ترجمه کنه به فارسی، منم گفتم باشه. آقا ما نشستیم به خوندن تز، بعد روز آخر گفتم: ببین: ترجمه کردی؟ گفت آره، گفتم ببین الان بهت میگه گرون گرفتی، گفت چطور؟ گفتم ببین، گنبد آخه ....... حالا جفتشون ۱۰ ساله رفیق شدن باهم سر گنبد های دیگه، سند پیدا کنم آزاده خانم؟گنبد های ننت در چه حال هستند عزیزم

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen