Dienstag, 2. Februar 2021

خروس ‏لاری

آقا ۸ سالم بود مارو گذاشتن خونه عمه چند روز، دیدیم هیچ تفریحی بغیر از آبگوشت، قرمه سبزی و قیمه نیست، خلاصه یک وعده این یک وعده اون، یک روز یادم افتاد دختر همسایه عمه ام، دفعه قبل هروقت مارو میدید مملی نشون میداد، از زیر چادر میکشید بیرون تکون تکون میداد و میرقصید از اونور حیاط، گفتم پس خیلی خوب، بریم بینیم جریان چیه، من دیوانم یا خودش. آقا پام رو گذاشتم رو پشتبان، دیدم اه ه ه ه، یه خروس لاری گردن کلفت یک دفعه پرید بالا اومد پایین دوید و شروع کرد حمله کردن و جیق کشیدن، رفتم دوباره تو در رو بستم، گفتم این کیه دیگه، از عمم سوال کردم این خروس اون بالا چیکار میکنه؟ گفت کریمی اورده بچه ها بالا زیاد نرن. گفتم بچه ها؟ لول.. آقا کت بابا محسن و مهدی با شلوارش رو تنم کردم مثل زره رزمی، رفتم بالا، باز تا دید من رو حمله کرد، منم میخندیدم، دیدم ۱۰ دقیقه بعدش باز لیلی اومد داره مملی هاشو میرقصونه. خندم گرفت گفتم چطوری لیلی، گفت خفه خفه بابام من رو میکشه، ساکت. حالا وین از خروس های لاری ۴۰۰ تا ۴۰۰ تا تو خیابونهای وین گذاشته با موبایل، این داره کی رو خر میکنه!؟ به کی داره نگاه میکنه

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen