Samstag, 27. Februar 2021

چاقو ‏کره مربا

آقا یکبار نشسته بودم با خسرو رستوران ترکی، دیدم هی داره میره زیر میز، هی میره زیر میز، گفتم نمنه؟ گفت شوخی نکن پشت پام داره تیر میکشه، گفتم اون چاقو مربا رو بده بینیم، دیدم داره نگاه نگاه میکنه، گفتم ده بده مرتیکه ساواکی، آقا با دست لرز چاقو  رو داد به ما، گفتم بلندشو بینیم، بلندشو، هوم. ۲ متر مثل دیوار بلند شد وایساد جلو ما، خلاصه دو خط انداختیم پشت پاش، گفت: پسر، تو خدایی، چیکار کردی؟ پیشه خودم گفتم خفه شو دیوث، ما زندانبان هم میشدیم میشستیم با ارازل اوباش سیاسی سیگاری میکشیدیم، مادر قحبه های روانپریش شاهی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen