Donnerstag, 25. Februar 2021

آره، خلاصه اومدیم وین، یک دفعه دیدیم؛ اه، سیاوش تو هم اومدی وین، حالا کی به تو گفت ما آدم نیستیم!؟ اومدی نیروی چپ میانه رو سازماندهی بدی؟، تشکلات بوجود بیاری؟، بعد گیر رحیم و سرور افتادی، بعد دیدیم؛ اه، سیاوش چرا مردی؟ مرگ سیاوش را از خاطر نمیبرم. یکبار نزدیک ایستگاه قطار دیدمش، گفتم سلام، گفت شما آقا پسر دوست آزاده هستی؟ خندم گرفت گفتم بله، یادتونه مسعود ایران میگفت هیهات هیهات هیهات، گفت؛ اه، اه برو خجالت بکش جوجه، گفتم چشم، بپا نمیری، جونه تو! گفت برو گمشو مرتیکه الدنگ. گفتم آپادانا چربی گوزن قاطی کوبیده میکنه نه گوسفند، سرش رو انداخت پایین رفت

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen