ٱقا داشتم الان تو خیابون راه میرفتم,دور و برم رو نگاه کردم, گفتم; خدا رحمت کنه عباسقلی اسفندیاری رو, اونم مثل ما راه میرفت تو خیایون و پیش خودش میگفت; چه همه هم شکل و هم قیافه ما هستند,ولی چرا درک و فکر ما را ندارند?
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen