Dienstag, 30. März 2021

ستایش و ‏نوازش، ‏دو ‏دقیقه ‏پیش

شاعران از ستایش می نوشتند، این دروغ است برای نوازش می نوشتند، سعدی و خواجوی کرمانی از نوازش میگریختند. سرنوشت ما هم لوله سرنگ شد، خون ما در شیشه و جهان چقدر زبر و زرنگ شد، گفتند: نفهمد از نیرنگ ما این نسل هادی، دست گذاشتیم بر او، محتاجیم ما به او، کجاست بند گاری. هادی سگ مست شد سر خانه خرابی، به همان اندازه پست شد سر حرام خواری، گفت: این زمان نیست آن زمان بنده خدا، تو کیر خاری، آب از کیر ما شد برایت یک نوع کسب و کاری، جلق زدن شد دستگاه شش، شش و بشی مجازی شدی با کیر ما تو یک کیر خواری، ای سرمایه دار، ای شش و بش، بش از کون ما خوری و شش از کیر ما، دربدر میگردی به دنبال شمشیر نوک تیز ما. کونده خوار سر بتنت نمی ارزد، آن شمشیر هخاست که برایت ارزندست. میگوید: ما مردیم بدست ستمگران دنیای وحش، سرمان افتاد همچو یک مرد از قبیله هشت، قبیله شاخ و باغیرتان کلاردشت    

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen