Mittwoch, 7. April 2021

2002 american embassy, pirooz and CiA. rahim and ali gharib

آقا سال ۲۰۰۱ ممد سگ پز آپادانا رو رهن داده بود به علی قریب، گفتیم خیلی خوب، شد چلو کبابی علی قریب، یک روز دیدم یک نفر به اسم پیروز هی میشینه کنار ما غذا میخوره اونجا، با ما هم هی میخواد حرف بزنه. یک روز گفتم فلانی لهجه ات مثل ممل آمریکایه، جریان چیه؟ گفت من کنسولگری آمریکا کار میکنم، قسمت مهاجرت و ویزا. یکم گذشت گفت: ببین روزی ۸ بار دستم رو میشورم، حالم داره بهم میخوره، روزی ۱۲۰ تا پاکستانی هندی افغانی میان میشینن جلو چشمم، دست میدن، دست به صندلی میزنن، به میزم میزنن، اصلآ وضعیتی، شما میفهمی چی میگم نه!؟ گفتم داداش راسیست ماسیستی، گفت: میام ناهار و شام اینجا میان ایرانی ها باشم، ما آریایی هستیم با همیم. خندم گرفت، پیش خودم گفتم خودت هم همرنگ و ریشه علی هستی پاکستانی، شما فقط اومدین ایران بگین ما فاشیست ایرانی هستم، کورش هم مثل ما آریایی بود. طرف تا به امروز داره با حسین و علی و آزاده و آرش امیری کار میکنه 

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen