Donnerstag, 8. April 2021

بچه ‏های ‏ظهر ‏کوچه

کوچه سید صالح، خیابان هدایت، یک علی رضایی بود، یک ممد رضایی بود، یه مهدی بود یه امین، یه مجید بود با چنتا گور خر دیگه. یک بار گفتن کجا بودی ۳ ماه، گفتم پل سیمان، یک دفعه همه بیشعور ها شروع کردن خندیدن، بعد دسته بندی شروع شد و شروع کردن شعار دادن: باری کله گنده، باری کله گنده، رفته پل سیمان پیشه گنده، باری کله گنده رفته خونه ای گنده. یک ذره نگاه کردم اینور اونور، یکم بالا پائین،،چشمام رو چرخوندم و بعد یه مشما یک کیلویی از جیبم کشیدم بیرون، گفتم ببین مملی کاشی رومیایی تاحالا دیدی؟ از پل موله سیمانه با این چاقو. یک دفعه همه خفه شدن، ماتشون زد کاشی هارو دیدن، گفتم کله گنده گنده گوزی و معرکه زیاد داره، بعد رفتم. فقط میخواستم نیم ساعت بخوابم زیر تخت کسی من رو نبینه چه جوری به قیافه های الدنگشون میخندم. بچه های خوبی بودن، ولی پل سیمان با کسی شوخی نداره، از زمان ماقبل از تاریخ 

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen