Freitag, 30. Juli 2021

شیمی ‏عمه ‏بتول و‏ ‏آمریکا

آقا پدر بزرگ خدا بیامرز ما یه خواهر داشت، اسمش بود بتول، این ماهی یکبار بنده خدا از ملایر میومد نون شیرمال و نون تافتون می آورد، خیلی هم مهربان و پاک بود، آقا ما میشستم ساعت ها ساعت ها به این زن تماشا میکردیم، که وعده این زن به ما چیست، علاقه چیست، محبت چیست، عشق ورزیدن چیست، میدیدم هر ۵ دقیقه هی حواسش به ماست، هر ۵ دقیقه نگاهش به طرف ما میفته، گفتم پس خودشه، این خدا بیامورز هم هر ۳ ماه میشست با ملوک رب گوجه درست کردن، ما هم میرفتیم میشستیم تو حیات ببینیم عرق از نوک دماغ ملوک تو کدوم قابلمه میوفته از نوک دماغ بتول تو کدوم قابلمه میفته، آخه شوخی نبود که، لوبیا پلو و آبگوشت ملوک اتمی بود، مکافات بود در دستشوئی، خلاصه، چند بار این قابلمه هارو عوض بدل میکردیم، آب میریختیم تو قابلمه، واسه ملوک رو میدادم بتول ببره، این هم وعده و شوخی ما بود که عرق عمه بتول گیرمون بیاد بچه های حسین آباد عرق ملوک با آب. آخه شیمی در اشک و عرق و بذاق باید بچسبه وگرنه میشه اسهال. این سران آمریکا و اتریش هم شوخی ندارن با ما، هر جفت عرقشون و آشی که واسه ما پختن لوبیاش سم و مسمومیت میاره، لوبیاش هم ریده آخونده. میخواد بکشه روش نمیشه بگه چرا! ما میگیم چرا: عمه بتول که خدا بیامرزتش، طایفه اش در حسین آباد شاملو بگوزه میخوان آمار داشته باشن باد از کدوم ور وزیده، ما باید بفهمیم، مادر قحبه ها 

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen