Dienstag, 13. Juli 2021

تشتک

آقا یک روز وایساده بودم با حمید کمالی مسابقه بازی میکردیم، تشتک مینداختیم کنار دیوار یکی از کوچه های چشمه علی. یک بار تا ما اومدیم تشتک پرت کنیم، یه آخونده اومد از کنار دیوار رد شد، به جا اینکه از پشت سر ما رد بشه، از جلو ما رد شد و پا گذاشت بی اهمیت رو ۱۴ تا تشتک، همه رو هم له کرد. دیدم حمید گریش گرفت، چون آخه باباش هفته ای ۳ شیشه پپسی پول داشت واسش بخره. داد زدم حاج آقا ما تشتک رو میخواستیم سکه اش کنیم میذاشتیم رو ریل قطار، حرم حضرت معصومه قبولی نگرفتی کرم نریز، چرا گوه میخوری. خلاصه ۲ ساعت از این کوچه به او کوچه دویدیم و فرار کردیم مرتیکه نه ما رو پیدا کنه نه خونه مارو. کوسکش وین پیدا کرد خونه مارو

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen