Sonntag, 15. August 2021

ارسده ‏بده ‏ارسته ‏می! ‏عوضی ‏ها

آقا سال ۱۹۸۷ مارو بردن تظاهرات اول می، دیدم اهههههه چقدر اومدن. هی هم داد میزدن ارسده بده ارسته می، ما هم نفهمیدیم ارسته بده یعنی چی، خلاصه یک دفعه این ناصر اومد با یک چرخ پر از ساندویج کتلت که خونه درست شده بود، گفت: پسر برو اینهارو ۲۰ شلنگ بفروش. گفتم دکی، گفتم کتلت به کی بفروشیم، گفت تکون بخور. بعد از یک مدت دیدم با چرخ فروشگاه دارم مثل هاکلبری فین راه میرم، ۱۰۰ تا گربه نره و روباه مکار هم دارن مثل آدمهای دل و گرسنه کنار ما راه میرن هی حرص میزنن نگاه میکنن ولی نمیخرن. یک دختر ایرانی بود دم قسمت ایرانی ها کنار درخت وایساده بود، یه پپسی واسش باز کردم، گفتم ساندویج هم میخوای!؟ گفت مجانیه گفتم آره تو بیا بخور. حالا امروز میبینم آلاله با شقایق هنوز هم دارن گوه مجانی میخورن. ای که تو اون روحتون من که ندیدم شما هارو ۲۵ ساله، پیدا میکنم جریان رو

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen