Dienstag, 7. September 2021

آره حاجی برشت رو میخونیم، جلو چشم مردم هم از این کارها میکنیم، جون تو، شانس آوردی زمان انقلاب من بچه بودم، وگرنه گوسفند چرون من میشدم

برتولت برشت
 عاشقان
 به درناها در طاق آسمان بنگر! همراهانِ دیرینِ‌شان، ابرها با آنان کوچیدند، چنان‌ که گویی می‌پریدند از زندگی‌یی به زندگی دیگر. در اوجی برابر و با شتابی همسان هردو پابه‌پای هم چه نزدیک می‌نمایند. و بدین‌سان قسمت می‌کند دُرنا با ابر آسمان زیبایی را که کوته‌زمانی همه‌گی در آن می‌پَرَند. و البته هیچ‌کدام‌شان بیش از دیگری درنگ نمی‌کند. این‌جا، و هیچ‌یک، چیزی جز تاب خوردن دیگری را نمی‌بیند در بادی که هر دو احساس‌اش می‌کنند آن‌ها که اکنون در پروازشان کنار هم‌اند باد می‌خواهد به عدم ببردشان اگر از میان نروند و برای هم بمانند هیچ‌چیز دیرزمانی نمی‌تواند به آنها دست یابد‌

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen