Samstag, 25. September 2021
دسیسه زن عباس دیلمی و آزاده امیری
خلاصه امروز رفتیم شنبه بازار دیدیم یکی از این بچه های چپ نما قدیمی هم داره اونجا راه میره، خندم گرفت، گفتم؛ عجب خارکوسده ای تو هستی، این اینجا راه میره تو هم راه میری، به یاد اتاق سوسیالسیتهای انقلابی پالتالک. آخه یک روز نشسته بودم اتاق ۳۰۰ نفره، پیکار ومیکار، فدائی مدائی، فرقانی فرقونی، مجاهد و حکمتی و راه کارگر همه دارن میزنن تو سر هم دیگه، ما هم داشتیم فرش عتیقه اینور اونور تو مغازه میکردیم، خندم گرفت، گفتم عجب خارکوسده ای هستی تو که تو هم نشستی اینجا. آقا دیدم بحث سر مستعار عباس دیلمیه، طرف ایران زنش رو کشته بوده بعد با ویزا اومده خارج از کشور. حالا بحث سر این بود؛ فدایی میگفت رفیق ماست، بچه کارگره، انقلابیه، طبقاتی باید برخورد کرد، زنش بورژوا بوده پول خرید خونه زیاد میخواسته اینم خوب بنده خدا کارگره نداشته از کوره در رفته یه چک زده زنش سکته کرده. حکمتیسته میگفت: خفه شو الدنگ این جنایتکاره، این قاتله طبقات کجا بود، شما خودتون نوکر سرمایه هستین. راه کارگر میگفت: این اگر قاتل بود آخوند خوب زیاده، میزدش اعدامش میکردن، مگه شهر هرته ایران، مگه کم آخوند خوب داریم، توده ای و اکثریتی قرو قاطی هم همینطور اوج میداد، "نگید نگید نیگد، بس کنید" نگید، یعنی بگید. خلاصه ما آزداه رو نکشتیم واسه این بوده این کوسکش های قرو قاتی من رو میکشتن، بکشید کوسکش فرش فروش رو آخوند نکشت شما بکشید. جون تو، این دیوث های کونده به ما که نمیگن طبقه کارگر
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen