Dienstag, 5. Oktober 2021

بی ناموس ها

*.شیش سالم بود نشسته بودم پارک ملت، یک دفعه یه چیز عجیب غریب اونور خیابون دیدم، دویدم از اینور خیابون به اونور، یک دفعه یک صورت شناس بی ناموس، از یاران امام خمینی، از ۴۵ متری مارو دید و با متورش ترمز نکرد، زد به ما دو متر رفتیم بالا افتادیم پائین ۲۰ متر غلت خوردیم با چشم بسته، بلند شدم دیدم پدر بی‌ناموسم هم میگه: آقا شما ببخشید این پسر من آدم نیست، آی کیر تو روحت با این امت*

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen