نه خفته ست آن سیه چشم و نه بیدار
نه مستست آن سیه زلف و نه هشیار
یکی بیدار طبع و خفته صورت
یکی هشیار طبع و مست کردار
سر جعد و سر زلفش نگه کن
چو خطّ دایره برسیم گلنار
یکی شد مستوی بی رنج مسطر
یکی شد منحنی بی رنج پرگار
بروی و موی او مر مانوی را
ز مذهب آشکارا کرده اسرار
یکی را حجت اهریمن آمد
یکی را حجت یزدان دادار
ز عطاری و نقاشی دو گنج است
بزلف تیره و رخشنده رخسار
یکی برسان عطاران تبت
یک برسان نقاشان فرخار
رخ و جعدش ز دو رنگ مخالف
همی بی اصل بنماید نمودار
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen