Dienstag, 18. Januar 2022
خشتک رئیسی
آقا مدتی طولانی از سازمان اطلاعات ایران علامه میومد پالتالک و اتاق حشمت رئیسی میشد 250 نفر، که حشمت میخواد خشتک جر بده، ما هم هی تو اتاق خودمون اوج میدادیم، مردم هم به امید حشمت و خشتک اون اتاق بودن و میرفتن میومدن. گفتیم خوب 70 نفر بد نیست. یک روز یکی پ. م. داد گفت جازی ببند بیا اینور، پرسیدم چرا؟، گفت بدبخت این داره خشتک تورو میکنه، سازمان اطلاعات هم به تو میخنده، گفتم یعنی چی؟ گفت بابا سازمان اطلاعات تو اتاق نشسته، هرچی تو اینور میگی طرف ضبط میکنه سوژه میده به اونور، که اون به ما بزنه نه تو. بیا اونور وراجی کن. حشمت از رو بره. آقا رفتیم، یه هو دیدم محسن درزی از چرت پرید: اومدی اینجا چیکار؟ من دسته دسته جوون مثل تو ریختم تو خاکروبه، حشمت، حشمت جواب ندی ها، بندازش بیرون، این اومده گرد گیری. آقا دیدم دل آیدی رقیه اطاعتی، یعنی همون عباس چادری برای ما سوخت و یک پ. م. با علامت آمپول فرستاد با علامت خنده. یعنی بی خیال. ولی دل حزب کمونیست کارگری نه، مادر قحبه ها حزب کارمندی کون گشاد
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
-
-
Tuesday, April 23, 2024 Vienna's mayor Michael Häupl apologized for allowing one of the responsible doctors, Heinrich Gross, to temporar...
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen