Dienstag, 1. Februar 2022

استامبول

آقا سال 2008 رفتم با یه بهزاد آنجلو استامبول، خلاصه داشتیم راه میرفتیم چشممون خورد به پلاک دیزی و آبگوشت و کله پاچه لذیذ. یک راست مثل گاو رفتیم به سمت پائین و میز گرفتیم. زود متوجه شدم آشپز داره مثل پینوکیو راه میره و گارسون مثل آی روبات آهنی، یه نگاه به آنجلو کردم دیدم کرم داره، 5 روز خمار دماغیه، گفتم فلانی زر زیاد نزنی ها، اینها ترسیدن من رئیس باشم تو هم ابولقاسم، سرمون رو میبرن همینجا، بلند شو بریم. رفتیم بیرون گفت: شاشیدم تو صورتت، من ریده شده بهم رفته، من ریدم به دیزی آبگوشت کباب آخه اینم شد مسافرت. خلاصه نصف ایرانی های شهر ماهم همینن، خلاف و مصرف، حالا هی زر بزنید

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen