Sonntag, 18. September 2022
آقا داشتم این رو گوش میکردم یاد یه لر بدبختی افتادم زمان جنگ با تیمور لنگ، دیدم اه، یارو داد میزد: مریم مریم کوسکش بچه رو از کولت بیار پائین مریم، مریم نیزه رو بذار زمین بی پدر، مریم خارکوسده ول کن. مریم هی داد میزنه من خوار میگام من خوار میگام تو کونی بی غیرت میخوای بری فرنگ، من نمیرم من خوار میگام، آقا رفت.... و.. خلاصه تیمور سوال کرد این زنیکه کی بود نیزه پرت کرد طرف ما؟ رحیم امیری هم گفت این از اون آتشکده اونور بود، به ما همیشه میگفتن چوس حواس و درپیتی، انگار ما هیچوقت آدم نبودیم.....
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen