Donnerstag, 3. November 2022

بچه بودیم سر یک میدون در ونک تنها نشسته بودم کنار یک آرایشگاه، دیدم یکی داره 40 دقیقه هی کفش مردم رو واکس میزنه، چرب میکنه، نو میکنه و هی ترانه مهتاب رو از ویگن میخونه، رفتم جلو چپ چپ نگاه کردم بهش و دیدم ای بابا اینکه شکل خودشه، نکنه پسر خالشه!؟ این چرا کفش واکس میزنه!؟ انگشترش هم الله نوشته روش. گفتم ببین آقا آب حوض هم میکشی؟ یا مارو مسخره کردی 40 دقیقه؟ گفت برو بچه مسلمون تخم سگ، الان میخوام برم مسجد، برو بعدش بیا زبل.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen