Samstag, 31. Dezember 2022

بانو میترا کیانی

نوشیدن جام زهر ،شد عادتمان
ایزی تشکی است،اولین حاجتمان
چندیست که بوی بد ،مشام می آزارد
حیفا که به ننگ و فقر شد شهرتمان
ماریم که از پونه ندارد دل خوش
در خانه پر است ،هر چه شد نفرتمان
چون گربه که دور مانده ،دستش از گوشت
هر چیز نکوتر ،ببرد عزتمان
داریم امید زندگی ،تا لب گور
خوبست زنده ایم ،با همه خفتمان
پهن است بساط صد عزا در سفره
افتادو شکست قدمت و قیمتمان
چندیست زبان سرخ می بازد سر سبز
از ترس،بریده خون ،رگ غیرتمان
یک دشت پر از لاله پرپر و سکوت؟!
آلوده به خون دوست شد ،لذتمان
پرسید یکی از( دل خوش ،سیری چند؟)
گیرم دل خوش ،کجا کنی دعوتمان
ما آخرتی به از جهان می بینیم
اینست برازنده کلاه سرمان
گفتند که شاهنامه آخرش شیرین است
تلخست ،امان!نمی دهد رخصتمان
#میتراکیانی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen