ما هم دیدیم اینها جفتشون با هم خار کوسده، این بگو اون بگو، از اینور بگو این از اونور بگو، ما هم در ماتم و گریه و سوگواری که پدربزرگ کجایی. آقا ده ساعت بعد از خاکسپاری دیدیم همه خواب هستن، بلند شدیم دویدیم طرف قبرستون اِبنِ بابُوَیْه، زیاد هم دور نبود یک نفس دویدیم و رسیدیم سر قبر، گفتم خیلی خوب پس اینطور: الهم صل وحدته کونده بازی. بیا برون، بیا بیرون، ده بیا اینها همه لاشین. خلاصه با دست چپ چهارتا سنگ سیاه آنقدر کوباندیم به قبر تا نصرت جون ما احضار شد، یک نیمچه نگاهی به ما کرد و برگشت با عصبانیت به خانه
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
-
-
Tuesday, April 23, 2024 Vienna's mayor Michael Häupl apologized for allowing one of the responsible doctors, Heinrich Gross, to temporar...
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen