Donnerstag, 9. März 2023

گنج

آقا رفته بودیم کفالونیا دیدیم یک ماشین اجاره کرد، منم گفتم پس بزن به کوه ودره چنتا چیز بهت نشون بدم، رفتیم رفتیم رفتیم تا گفتم نگه دار پیاده بریم بالای تپه، پرسید چرا؟ گفتم رو صخره علامته عقاب افتاده، یه کوزه طلایی چیزی شاید زیرش باشه، یا خلاصه سکه ای نقره ای یا چیزی... مهره ای، کتیبه ای... 
خلاصه دیدم زنیکه پاشو فشار داد بیشتر رو گاز با داد و بیداد: تو اهل کار نیستی فقط دنبال یه چیزی هستی که راحت صد هزار تا گیرت بیاد، تو فقط میخوای خوش بگذرونی، تو راحت طلبی، بدون کار و فلان و بهمان میخوای پول در بیاری. خارکوسده گنج مفت رو ول کرد مارو کرد گوز هوایی. کونده با اون باباش.. جون تو، خیلی کونده تشریف دارید

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen