بیا، حالا ناصر عن هم نشسته میخونه، میگه: عجب عنی بوده این پسر من در تاریخ ایران، من این پهن رو از بچگی میشناختم، این از اون مادرقحبه ها بود از بچگی، و من فقط میدونستم این کیه. بله، امروز هم روز تولدش است، هدیه عیدی اون ملوک بیشرف بی همه چیز به دنیا، یکی من یکی اون
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen