گزین فخر دین ، آن شجاعی، که چرخ
مرو را بمردی قرینه ندید
بجام رضا همچو مردان مرد
شراب قضا بستد و در کشید
ز دار فنا شد بدار بقا
در آن خطه جای اقامت گزید
مپنداردا، هیچ کوته نظر
که آن شخص در زیر خاک آرمید
بلی ، از جهان فرومایه رفت
و لیکن بفردوس اعلی رسید
بپر سعادت چو روح الامین
بدین سقف زنگارگون بر پرید
چو از عیب هاجان او پاک باد
برون رفت ازین خاکدان پلید
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen