سوبسیت

آقا بچه بودیم، عن آقا اومد خونه ما هم نشستیم نگاه کردن ببینیم برنامه امروزش چیه، دیدیم مستقیم رفت طرف پیپ انگلیسیش که رو کمد گذاشته بود، گفتم پس هیچی خود قوت و نعمت و عزت کارشون رو کردن. مرتیکه  سه قلو حامله سوال کرد این پیپ چرا داغه؟ من 4 ساعت میزارم خنک بشه بعد بکشم، این چرا داغه؟ گفتم ببین رفتم توالت ریدم بوش بد بود با اجازه رفتم اونجا روشنش کردم شما اومدی بری توالت ناراحت نشی. داداش 45 دقیقه ما کتک خوردیم برای این ریدن.

خلاصه منظور بر اینکه ما ۳ سالمون بود یک بار دروغ گفتیم و دیدیم زندگی با دروغ راحت تر است، بعدش جریان دروغ رو گذاشتیم کنار، دیدیم با ما و جریان ما جور در نمیاد...

از زمانی که اتریش اومدیم دیدیم این کوسکش ها تا دروغگو و خلافکار و خانم باز و لندهور نشی ولت نمیکنن.. والا به دروغ اهریمنی سوبسیت میدن و مارو هم که تا به امروز نکشتن. مادر قحبه ها