Mittwoch, 9. August 2023

شالوم

آقا ما بریم بخوابیم، ولی یادم اومد بیست سالم بود و در ماسپالوماس جزیره قناری داشتم کنار ساحل نودیست ها قدم میزم، چشمم خورد به یک دختری دیدم آی دادم وای خیلی تیزه، یعنی نوکاش خیلی تیز بود، ما هم گفتیم خیلی خوب لخت مادرزاد شویم بینیم چی میشه، خلاصه چندی نگذشت و دختر خانوم با نگاهی ترش آمد جلو و سوال کرد: شما مسلمان هستید؟ بنده هم جواب دادم نخیر اسرائیلی، چرا؟ دیدم خانوم نگاه ترشش رفت و لبخندی عمیق زد و گفت شالوم، بنده پیش خودم گفتم: به امام حسین شالوم چون نوکش حرف نداره. خلاصه شالوم. چندین روزه آفتابی ایشون همپیمان ما شد، این فرشته ای بال و پر ریخته. فقط امیدوارم زنیکه حامله نشده باشه، بدبخت میشیم و میشه این دنیا

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen