Donnerstag, 26. Oktober 2023
آقا نشسته بودم آکسارای استامبول داشتم چایی میخوردم، خلاصه حوصلم سر رفت به یه رشتی که تازه آشنا شده بودم گفتم: برار سیاهی بولاهی تو را میخوام رو بخون بینم. ده بیا: بوژو بوژو تو را میخوام بقیش... خیلی جدی سوال کرد: برار بابات بابلی نیست که اینجور دستور میدی؟ گفتم نه بابا، بابام لره، تازه یه کیسه کش حموم عمومی داشتیم خیابون هدایت، بابام ازش بدش میومد. خارکوسده گفت: حرومزاده نیستی اینطوری دستور میدی کلک... گفتم کوسکش بخون خارکوسده گاییدی مارو. خلاصه شروع کرد به خوندن و ما هم هی میزدیم رو میز و میرقصیدیم
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen