Dienstag, 26. Dezember 2023

آقا رفتیم سر قبر بابا علی غریب بعد از 20 دقیقه دیدیم اه اه اه هی میخواد روحش بپره بیرون، جلو خندم رو با زور گرفتم چرا اینطوری میکنه، آخه یه چلوکبابی دبش واسش جور کرده بودن پره بچه های تهروون، اولی رو شنید نشست زمین، دومی رو شنید رفت هوا، سر سومی یک دفعه اومد فرار کنه بره بیرون که نشد، دیر شد.... گفتیم با اجازه زکی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen