Sonntag, 10. Dezember 2023

خوب ما از خواب بلند شدیم

 آقا ۸ سالم بود کوچه سید صالح میشستیم، یه خلیل کاتیوشا اومد طبقه هم کف رو از خانم قاجار صاحب خانه اجاره کرد، مصیبت شروع شد! دیدم این ناصر کم بود یه عنی دیگه اومد روش. جالبی جریان هم این بود: با ناصر دشمنی ذاتی غیرتی داشت، ناصری که بچه شهر ری بود. حاجی جریان اینطوری شد که لامپ ما روشن شد: امت به چه معنا اون یکی حاجی اولی ازش حرف میزد، یعنی واضح واضح ریدمون و ترکمون یعنی چی!؟ یک روز عقل سلیم و سالم بنده، بچه هشت ساله اف. ام. تمام ساختمان که ۳ ماهی بود خراب بود با یک میخ ریز درست کرد، جوابش هم داشت آقای کاتیوشا دروغگو میگرفت که بنده هم جلوش رو گرفتم. ایشون جلوی خانم قاجار به پیر و پیغمبر قسم و آیه میخوند من درست کردم، بنده هم هی سوال میکردم: چجوری مرتیکه چوس مخ، عوضی چوس مخ چه جوری عوضی بسیجی؟ مگه تو بلدی بیشرف؟ البته خانم قاجار هم ترسی از این نداشت که آقای کاتیوشا بنده رو بکشه یا چلاغ و معلول کنه، بلکه ایشون هم از این ناراحت بود خون بنده بریزه به زمین و زمینه خانه اش رو کثیف کند، از بس خانم قاجار مارو کثیف میدانست، وچند بار بنده رو اینطور خطاب کرد: نجس. خلاصه این گفتگو و متلک با این تهدید به اتمام رسید، کاتیوشا: خانم قاجار خانم قاجار من بلدم واسه باباش پاپوش درست کنم، بلدم پاپوش بدوزم، این توله سگ بچه اونه، این سگ توله اونه! لول لول...

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen