Freitag, 31. Mai 2024

آقا یکروز داشتیم نهار میخوردیم، یک دفعه لوبیا قرمه سبزی تو گلوم گیر کرد، دیدم یه کرد وایساده وسط اتاق، یهو دیدم ناصر هم پرید همینطوری با لگد پرتش کرد از خونه بیرون کشیدش مثل جنازه تو خیابون، کمی گذشت و ما فهمیدیم یارو امین بود، سر کارگر این یکی بیناموس. آقا ما بچه بودیم ولی خیلی زود فهمیدیم جریان دهاتی نو فاشیست و بیناموس شهری فاشیست چیه، بزرگتر که شدیم تازه فهمیدیم به رضا شاه بدبخت اصلا چرا میگفتن رضا قلدر... خوار جفتتون رو من گاییدم ... والا خیلی مادر قحبه ای

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen