آقا سوزن ما گیر کرده امروز رو عارف و قرتی بازی، هی نرفتیم نرفتیم بیرون تا یکی زنگ زد دیگه نیا تابلو هارو به کس دیگه فروختم، امام علی یه چیز های گفت ها، ولی خوب یک کم قرتی مسیحی اهورایی موندیم هنوز.... .
گل گلخونه ی من یکی یکدونه من چراغ خونه ی من آومدم باز آومدم باز نمیخوام گریه کنم واسه مرگ غنچه ها تو به من هدیه بکن پر پرواز پر پرواز
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen