Montag, 6. Januar 2025

بیا الان باز یه خری در افغانستان یه شکار از کونش میزنه بیرون، ولی باز دوباره یادش میاد همه چی، واسه همین خجالت میکشه و میگه: نه، نه، برو گمشو، از بابام خجالت میکشم، بیبی گل هم که نه مارو دوست داشته و مارو کشته هی نفرین میفرسته، نفهمیدیم جریان چیه!

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen

‌حضرت آدم

ما هنوز بیداریم، میگم زیاد کسی با ما بد نیستش که، حالا یک سری دشمن خونخوار هستن، ولی تو که با ما دشمنی نداشتی، خوشت هم میومد از ما، ولی پول ...