Montag, 2. Mai 2022
antonio gramsci would say: gandalf is a figment of the imagination of aristocracy, paranoid idiots. but he laughed secretly in the bathroom at his reflection: how are you Saushiant. all actors, 10 years in prison is no use either, actors. fucking asshole bastards find genes and dna today, and compare it to bones from deep down on earth
Sonntag, 1. Mai 2022
heas, messiah kind braucht a göld und a gold, jetzt sand die depperte atheisten und satanisten, ahrimanisten und darwinisten so deppert und sog'n: woann wir wöltwait die vmat2 arschlöcher veroarmen loassean, kriegat der hund nichts hi, a göld und gold melchior gibts nimmer, des krieg ma mit interpol, europol und polizei netzwerke hi
sexy and gene envy
women walk through society with envy, even if woman dresses sexy, if she shows her breasts and ass, then this action is not for men, but for creating envy for old women and other women. but when it comes to peculiarities and vmat2 and special abilities, then they are all together, old young, beautiful and ugly
my gift to the Viennese leftists and the Iranian Viennese leftists, 8-15, on the first of may, the slogan today human rights everywhere is a question of price, when it comes to human rights in iran and vienna all beggars' hands are open to get money from hezbollah and ayatullah in vienna. red fascists, anti vmat2 monkeys with human masks
موج
خلاصه، اینم سیاوش، ما هم زمانی جازمن بودیم، عاشقانه حرف میزدیم، میدون رو پر جمعیت میکردیم، میگفتیم عشق و صفا ومعرفت و ایمان به آزادی ایران. دوستتون داریم، شما هم از ما هستید. بعد شدیم مثل سیاوش: تا اومد وین، رحیم امیری رو دید اکثریت و توده ای رو دید، یعنی به واقع کلام با "چشم باز دید" گفت: آی تف به کوس ننتون کله کیری ها، پرونده باز میکنم، افشاگری میکنم، کتاب مینویسم خارکوسده ها. آقا با رحیم بابلی بردنش بیمارستان، پیش همین دکتر پرستارها که من رو هم "کشتن" ، خلاصه گفتند مرد، با رحیم بردنش، بیمارستان
شناور سوی ساحلهای ناپیدا
دو موج رهگذر بودیم
دو موج همسفر بودیم
گریز ما
نیاز ما
نشیب ما
فراز ما
شتاب شاد ما، با هم
تلاش پاک ما، توأم
چه جنبشها که ما را بود روی پردهی دریا.
شبی در گردبادی تند، روی قلهی خیزاب
رها شد او ز آغوشم
جدا ماندم ز دامانش
گسست و ریخت مروارید بیپیوندمان بر آب.
از آن پس در پی همزاد ناپیدا
بر این دریای بیخورشید
که روزی شبچراغش بود و میتابید
به هر ره میروم نالان
به هر سو میدوم تنها.
دو موج رهگذر بودیم
دو موج همسفر بودیم
گریز ما
نیاز ما
نشیب ما
فراز ما
شتاب شاد ما، با هم
تلاش پاک ما، توأم
چه جنبشها که ما را بود روی پردهی دریا.
شبی در گردبادی تند، روی قلهی خیزاب
رها شد او ز آغوشم
جدا ماندم ز دامانش
گسست و ریخت مروارید بیپیوندمان بر آب.
از آن پس در پی همزاد ناپیدا
بر این دریای بیخورشید
که روزی شبچراغش بود و میتابید
به هر ره میروم نالان
به هر سو میدوم تنها.
آره میمون
زندگي همچون کلافي پيچ در پيچ است که اولش پيچ است وآخرش هيچ است
عجب معلم بدی است این طبیعت که اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد
Abonnieren
Posts (Atom)
-
-
Tuesday, April 23, 2024 Vienna's mayor Michael Häupl apologized for allowing one of the responsible doctors, Heinrich Gross, to temporar...