Montag, 27. Februar 2023
1896: Galtons Untersuchung bezog sich auf Verwandtschaftsstrukturen über Vererbung von Begabung und Talent. Galton vermutete richtig, dass die Ähnlichkeit unter Verwandten sowohl durch die gemeinsamen Gene als auch die gemeinsame Umwelt bedingt sein kann. Hierbei werden gegenwärtig vier verschiedene Mechanismen der Anlage-Umwelt-Wechselwirkung unterschieden, durch die sich genetische Veranlagung und individuelle Umwelt wechselseitig beeinflussen[3].
over seven years, between 1938 and 1946, this country killed tens of millions in europe, in asia and in africa, with the hope: we caught 35% creation race! Today there is an international agreement with the help of 1% capital fascism: we can accurately and efficiently find the creation race with international laboratory and hospital networks without needlessly killing millions. this agreement even exists with the state of israel
there are tens of thousands of refugees living in vienna, tens of thousands of foreigners from different nations, tens of thousands of other races with austrian citizenship, all political parties, including civil servants and doctors, including the upper class and industrialists, have caused hatred and focused it on us, with this statement: they always were already there, we are just the subhuman race
https://farsi.alarabiya.net/views/2017/06/12/%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF
austrian nationalism is only based on race, this race, also german and european nationalism, it is only based on race, in 1932 you saw the wilderness. our nationalism has always been based on light water god and prophet, i don't mean the romano aryan immigrant race but the creation, iranian native tribes
the whole thing has a meaning: if these immigrants exist in iran, without a reference or feeling for persian earth and homeland, no reference to national honor and nationalism, then the israelis and europe and america are lurking not far behind the borders, alexander alliance. who delivered the family of daraios to alexander's hands?
Sonntag, 26. Februar 2023
i was 17 and soroor shams came to us for insurance contracts, she looked at me, i was sitting behind the high mountain and her eyes shone like a sky full of stars and hope. today, by targeting old genes and dna with 100 million consumers, a sea of blood should be reached. who doesn't need a house with a garden?
my answer to the googoosh song "mordab" is: we always reached the sea of blood with saushyant, hoshder, cyrus the great, daraios the great, but emam ali was the ultimate bloodbath, the psychopathic society still screams after a millennium how an injured animal.see today what has been made common again, with ayatullahs, only armed struggle ideology remains as a way out, one more bloodbath
i decided to watch the movie blob today, a movie from 1988. the amusing thing is that many people who have been vaccinated 3 times report feeling a lump of mucus in the upper and lower abdomen. creating a collective mind controlled ahrimanism and satanism was not enough, apparently a collective with synthetic slime intellect and intelligence in the belly is the new program
آقا ما بریم، سوزن ما هم گیر کرده رو آهنگ مرداب گوگوش، دفعه چهلم دارم گوش میکنم، والا ما هر زمان اعصاب مصاب مون میریزه بهم آهنگ های گوگوش گوش میکنیم.. خانوم از قبل از انقلاب تا به امروز آبشار نیاگارا بوده واسه ما مرداب میخونه، تا کی میخواد رد گم کنه!؟ والا آبشار کی به دریا نمیرسه، حالا خوار مارو با رضا پهلوی بگا، خمینی کم بود. پدر سوخته... شب بخیر
i'm getting confirmation today, after a two-hour conversation with a chinese european i've been convinced even more firmly: contaminated evolution biology, xenophobia, is driving others back to their roots with their integration politics.it produces and breeds asian or oriental ultranationalists in the middle of europe. second and third generation of emigrants
Samstag, 25. Februar 2023
آقا جریان ممد و رحیم بابلی و آزاده بابلی چیه
بنکاش، نام شهری در استان «اوتار پرادش» هندوستان است و به ساکنان آنجا بنکاشی یا بنکشی می گویند. زبان مردم این استان «اردو» است. مهاجران کولی بنکشی در استان مازندران عمدتاً در شهر آمل ساکن شده اند (این طایفه آنقدر خطرناک است که نام ویروس معروف اینترنتی «بنکاش تروجن» هم به اسم آنها ثبت شده است).
لازم بذکر است که نام بزرگترین طایفه پشتونهای افغانستان هم «بنگش» است که از همان تبار کولی های «بنکشی» می باشند. پشتون ها و مازندرانی ها از یک ریشه هستند و در بین آنها بزهکاری بسیار زیاد است. بنا بر ادعای اداره راهنمایی و رانندگی ایران، حدود 60% از کل تصادفات رانندگی در ایران فقط در استان مازندران رخ میدهد!! بسیاری از مأموران اطلاعاتی و جاسوسان رژیم جمهوری اسلامی ایران نیز از مازندرانی ها هستند.
press translate, we are not human origin because of these tribes. i am in vienna in austria in democracy and constitutional state not a full citizen because of these romano aryan tribes, supported by international darwinism psychopathy
فارسها از تبار کولی های مهاجر هندی هستند.
زبانیکه امروزه در ایران بدان «فارسی» گفته میشود، شاخه ای از زبان سانسکریت است و با زبان «پارسی» باستان فرق میکند. به ادعای فردوسی طوسی، کاولی ها یا همان کابلی ها، طوایف کولی هندی الاصل هستند. زبان آنها هم شاخه ای از سانسکریت (هندی باستان) است..
در این مقاله اثبات میکنیم قومیکه در ایران امروزه بزبان فارسی (کاولی) صحبت میکند، کولی های مهاجر هندی تبار هستند و هیچ ارتباطی با قوم «پارس» باستان ندارند و موذیانه می خواهند تمدن «پارس» باستان را بسود خودشان مصادره کنند!!
در زبان سانسکریت به انسان شریف، «آریا» می گویند. فارسها و کردها هم خودشان را از نژاد «آریایی» معرفی میکنند. خود این مطلب گواهی بر مهاجر و کولی بودن آنها در سرزمینی بنام ایران است.
استاد علی اکبر دهخدا، در معنی کلمه «آریا» چنین مینویسد: «آریا عنوانی است که اجداد مشترک ملل هند و ایرانی خود را بدان معرفی میکردند و آنرا لغتاً بمعنی شریف دانسته اند».
کتیبه هایی که از زبان پارسی باستان بدست رسیده اند اثبات میکند که آن زبان شباهتهایی با زبان اسلاویک (روسی) داشته و با فارسی کنونی متفاوت است.
. در زمان ساسانیان که کولی ها را دسته دسته از هندوستان به قصد رقاصی و رامشگری به شمال عراق می بردند، دسته هایی هم در طی مسیر حرکت، در ایران ساکن شدند. در زمان نادر شاه افشار هم دسته هایی از کولی های کراچی (کرمانچی) در خراسان ساکن شدند. چون نیمه جنوبی و نواحی شرق ایران بسیار کم جمعیت بود، بنابراین کولی ها براحتی توانستند بدون هیچ مشکلی در آنجاها ساکن شوند.
زبان کاولی ها (کابلی)، شاخه ای از سانسکریت بود، و شغل آنها رقاصی و خوانندگی. زبان فارسی کاولی (کابلی) مدتها زبان شعر و موسیقی در ایران بود. در حالیکه زبان علمی در ایران زبان عربی و زبان دربار و سیاست هم تورکی بود. در زمان حکومت سامانیان تاجیک، که دسته ای از کولی های کاولی (کابلی) بر افغانستان و شرق ایران حاکم شدند، زبان کاولی (کابلی) بزور شمشیر در کل افغانستان و شرق ایران رایج و بتدریج با زبان عربی مخلوط شد. بعدها سیاستمداران بریتانیایی بخاطر ترس از جمعیت زیاد تورکان در جهان، سعی کردند تا بطرق مختلف با ترغیب و حتی اجبار، زبانهای رقیب در منطقه را جایگزین زبان تورکی کنند تا شاید جمعیت بسیار زیاد تورکان کم شود. در مناطق تحت اشغال روسیه و شرق اروپا از زبانهای اسلاویک (روسی) استفاده کردند، در ایران و افغانستان از زبان کاولی فارسی (تاجیکی) و در کشورهای عراق، سوریه و لبنان از زبان عربی بعنوان ابزار تورک ستیزی استفاده کردند.
.
در زمان شاه عباس صفوی با نیرنگ بریتانیایی زبان «کاولی فارسی» جایگاه ویژه ای یافت. «برادران شرلی» جاسوسان بریتانیایی در اصفهان توانستند شاه عباس را متقاعد کنند که اگر «ایران شیعه» میخواهد از «عثمانی سنی» فاطله بگیرد باید از زبانهای «تورکی و عربی» که منابع اسلام سنی هستند، فاصله بگیرد. و با این ترفند، زبان سانسکریت کاولی (کابلی) را بعنوان زبان فارسی رایج کردند تا تورکان ایرانی از دسترسی به منابع اسلامی سنی که بزبانهای عربی و تورکی نگاشته شده بود، دور بمانند. کار تا آنجا پیش رفت که رابرت شرلی برای آنکه زبان کولی های هندی الاصل (فارسی کاولی) را مقدس جلوه دهد، لباس عجب و غریبی که آمیزه ای از لباس صفویه و هندی بود بر تن کرد که در متن لباسش، سمبلهای هندی مانند عکس طاووس و تصاویر کودکان هندی در لباس هندی نقش بسته بود. و مردم ساده لوح ایران با دیدن چند ثروتمند بریتانیایی ملبس به لباس و آرایش هندی، در صدد برآمدند تا از آنها تقلید کنند. (اگر خاطرتان باشد در زمان محمد رضا شاه پهلوی هم فیلهما و موسیقی های هندی، سینما و تلویزیون ایران را تسخیر کرده بودند).
طوایف کولی ها در ایران بدو دسته تقسیم میشوند:
1 . طوایف کولی زیر شاخه کردی که اخیراً وارد ایران شده اند
2 . طوایف کولی زیر شاخه فارسی (کاولی) که قدیماً وارد ایران شده اند
طوایف کولی هم خانواده با طوایف کردی عبارتند از:
طوایف کولی: کلیلایی، گورونی، سوران، خرات، سور، جات، اردل، کاولی، کراچی، قادریا، خانی، بوکان
طوایف کردی: کلیایی، گورانی، سورانی، خرات، زور، جاف، اردلان، کاویانی، کرمانچی، قادری، خانی، بوکان
که در مقاله قبلی با عنوان «کردها از تبار کولی های مهاجر هندی هستند» آنرا شرح دادیم.
طوایف کولی هم خانواده با طوایف فارسی عبارتند از:
طوایف کولی: کورمان، ماهان، زرگری، بندیلی، بنکاشی، میار، لولی، گیلانی، رامسر، گورگان، نائین، گودر، میمه، لوری، اردل، چیگانه، زنگینه، ماهوت، کریم گنجی، راج، قلات، خنیا کا، کرشمال، زط، یاسیدی،
طوایف فارسی: کرمانی، ماهان، زرگر کرمانی، بندری، بنکشی، میار، لولی، گیلانی، رامسر، گرگان، نائینی، گودرز، میمه، لری، اردل (اردلانی)، چیگنی، زنگنه، ماهوتی (فیلی)، کریم خانی، راجی، قلات، خنیا گر، غرشمال، زط، یزدی (یا زیدی)،
کورمان، نام شهری در استان «ویهارا» هندوستان است. کولی های مهاجر کورمان، در شرق ایران ساکن شدند و امروزه آنجا را «کرمان» می نامند که با همان زبان هند و فارسی که شاخه ای از سانسکریت است، سخن می گویند. لباس محلی مردم شهر کرمان نیز مشابه با لباس هندی است.
ماهان، نام شهری در استان «ماهاراشترا» هندوستان است. ماهان در زبان سانسکریت بمعنی «ممتاز» است. کولی های مهاجر ماهانی در استان کرمان ساکن شدند و نام شهر ماهان هم از آن طایفه گرفته شده است. زبان مردم ماهان شاخه ای از هند و فارسی منشعب از سانسکریت است.
صنایع دستی استان کرمان، پارچه ترمه و شال کشمیری است که کولی های مهاجر کرمانی با خود از هندوستان آورده اند.
بندیلی، نام شهری در استان «اوریسا» هندوستان است. مهاجران کولی بندیلی در استان هرمزگان ایران ساکن شدند و به همان زبان هند و فارسی صحبت میکنند و لباس محلی آنها کاملاً شبیه لباس هندی است. دولت ایران از روی رندی و بقصد انکار هویت هندی آنها، زبان آنها را «بندری» معرفی میکند!! واژه «بندر» در زبان عربی یعنی لنگرگاه کشتی. و زبانی بنام «لنگرگاه کشتی» نداریم، بلکه در اصل «زبان بندیلی» است. حتی در هرمزگان بعضی از افراد مسن، کماکان زبان خودشان را «بندیلی» معرفی میکنند.
البته در استان هرمزگان، طایفه بندیلی (بندری) در اقلیت است. اکثریت ساکنان استان هرمزگان در شرق، بلوچ و در غرب، عرب هستند و اقلیتی هم از تورکان در شهرهای میناب، رودان و حاجی آباد زندگی میکنند.
گودر، نام شهری در استان «مادهیا براتش» هندوستان است. در ضمن نام چند روستا در استان کرمان و روستایی در حومه شهر سقز نیز است. کولی های گودری در استانهای کرمان، اصفهان و مازندران ساکن شدند و در زمان رضا شاه طایفه ای از آنها به شهر سقز کوچ داده شد. در مازندران به آن طایفه «گودار» گفته میشود. گودر در زبان هندی بمعنی «گاو نر» است.
در لغتنامه استاد دهخدا، مینویسد که گودر همان «گودرز» است و گودر یا گودرز، نوه کاوه آهنگر (کاولی آهنگر) بود که حکومت صفاهان (اصفهان) کرد.
نائین، نام شهری در استان «هاریانا» هندوستان است و بزبان پنجابی که شاخه ای از سانسکریت است سخن میگویند. مهاجران کولی هندی از نائین هندوستان به شرق اصفهان مهاجرت کردند و نام آنجا را هم نائین اصفهان گذاشتند. زبان مردم نائین اصفهان هم شاخه ای از زبان هند و فارسی است.
میار، نام شهری در استان «اوتاراکند» هندوستان و زبان مردم این استان «اردو» شاخه ای از سانسکریت است. این استان در شمال هندوستان در دامنه های هیمالیا واقع است و پوست مردمانش روشن می باشد. مهاجران کولی «میاری» در استان مازندران در شهرستانهای کلاردشت، سواد کوه، ساری، نور، چالوس و تنکابن ساکن شده اند. این طایفه یکی از پر چمعیت ترین طوایف کولی در مازندران است. میار در زبان اردو بمعنی «مادیان» است.
بنکاش، نام شهری در استان «اوتار پرادش» هندوستان است و به ساکنان آنجا بنکاشی یا بنکشی می گویند. زبان مردم این استان «اردو» است. مهاجران کولی بنکشی در استان مازندران عمدتاً در شهر آمل ساکن شده اند (این طایفه آنقدر خطرناک است که نام ویروس معروف اینترنتی «بنکاش تروجن» هم به اسم آنها ثبت شده است).
لازم بذکر است که نام بزرگترین طایفه پشتونهای افغانستان هم «بنگش» است که از همان تبار کولی های «بنکشی» می باشند. پشتون ها و مازندرانی ها از یک ریشه هستند و در بین آنها بزهکاری بسیار زیاد است. بنا بر ادعای اداره راهنمایی و رانندگی ایران، حدود 60% از کل تصادفات رانندگی در ایران فقط در استان مازندران رخ میدهد!! بسیاری از مأموران اطلاعاتی و جاسوسان رژیم جمهوری اسلامی ایران نیز از مازندرانی ها هستند.
جالب است بدانیم که طوایف «میار» و «بکشی» در شمال هندوستان در دامنه های کوهای بلند هیمالیا زندگی میکنند. دسته هایی از آنها بعد از مهاجرت به ایران در دامنه های شمالی البرز (مازندران) که از نظر آب و هوایی و شرایط اقلیمی مشابه سکونتگاه اجدادیشان است ساکن شدند. ساکنان باستانی مازندران ایل «آمارد» بود که تورک بودند و اکنون هم شرق استان مازندران عمدتاً تورک نشین است.
لولی: استاد دهخدا در معنی لولی و گیلانی چنین مینویسد: «منسوب به لول که بمعنی بی شرمی و بی حیایی باشد. لوری، فیج، زط، چیگانه، زنگاری، کولی، غرشمال، توشمال، زنگانه، کاولی، کابلی، زرگر کرمانی، گیلانی، حرامی، لوند، الواط، سرودگوی کوچه ها و گدای در خانه ها و در هندوستان زن فاحشه و قحبه را گویند».
گیلان: نام یکی از طوایف کشمیری که در هندوستان و پاکستان زندگی میکنند. رهبر معنوی آنها هم علی شاه گیلانی است. مهاجران کولی گیلانی بعد از ورود به ایران در اقلیم «کادوسیه» ساکن شدند. در لغتنامه استاد دهخدا هم، گیلانی ها، کولی معرفی شده اند. یکی از طوایف گیلانی، طایفه «کلهر» است که در استان کرمانشاه در شهرستان «گیلانغرب» زندگی میکنند. زبان گیلانی ها و کلهرها خیلی بهم نزدیک است. در شهر شیراز هم طایفه ای بنام «گیلانی کلهر» زندگی میکند.
خنده دار است که کردها و لرها بر سر مالکیت بر اراضی کلهرها در استان کرمانشاه رقابت میکنند و سعی دارند تا طایفه کلهر را از خودشان معرفی کنند، غافل از آنکه گیلانی ها اجداد کلهرها هستند.
جالب است بدانیم که در زبان هندی، به قبیله و عشایر «راشتر» گفته میشود که امروزه واژه «راشتر» در گیلان بصورت «رشت» تلفظ میشود.
رامسر، نام شهری در استان «راجستان» هندوستان است. کولی های مهاجر رامسری در سواحل خزر ساکن شدند و نام شهر رامسر نیز از نام آن طایفه می آید. اکثریت ساکنان رامسر، گیلانی و اقلیتی هم از طایفه «میار» مازندرانی هستند.
چیگانه، از معروفترین طایفه کولی ها است. در زبان اردو (سیگان) تلفظ میشود. کولی های چیگانه در سرتاسر جهان پخش شده اند و در اروپا به بدنامی مشهور هستند. در ایران آنها را طایفه «چیگنی» می نامند که زیر شاخه «ایل لر» طبقه بندی شده اند. طایفه چیگنی در ایران در استان «لرستان» و در عراق در استانهای سلیمانیه و کرکوک زندگی میکنند. زبان آنها هم هند و فارسی است که شاخه ای از سانسکریت می باشد.
ماهوت، در زبان هندی بمعنی «فیل بان» است. «ماموت» هم از این کلمه ریشه میگیرد. شغل فیل بانی در هندوستان بسیار مهم بود و است. کولی های فیل بان هندی مجبور بودند در ایران دنبال شغل دیگری بگردند زیرا در ایران فیل یافت نمیشد. در ایران به این طایفه «فیلی» گفته میشود که زیر شاخه «ایل لری»هستند. اما کماکان واژه ماهوت نیز در این طایفه بکار میرود. در حومه شوشتر روستایی بنام «ماهوت» وجود دارد که یک طایفه «فیلی لری» در آنجا زندگی میکند. طوایف فیلی (ماهوتی) در استانهای «کرمانشاه و ایلام» در ایران و در استانهای سلیمانیه و دیاله در عراق زندگی میکنند.
لوری (لری) (لاری)، در لغتنامه استاد دهخدا می نویسد: «شاپور (ساسانی) هنگام بستن بند شوشتر چند هزار تن از طایفه «لوری» را از کابل احضار کرد و به خوزستان آورد».
فردوسی طوسی هم می گوید که بهرام گور دسته ای از «لوری ها» را از هندوستان به ایران آورد و به آنها برزگری یاد داد.
به هر یک یکی داد گاو و خری - ز لوری همی ساخت برزیگری
در زبان هندی «لوری یا لاری» بمعنی «گاری و درشکه» است. وجه تسمیه هم بدین علت است که کولی ها طوایف کوچ نشینی هستند که معمولاً تمام اساس و بار و بندشان را سوار گاری میکنند و از دیاری به دیار دیگر مهاجرت میکنند.
اردل، نام شهری در استان «مهاراشترا» هندوستان است و به ساکنان آنجا اردلانی گفته میشود. در استان چهار محال و بختیاری هم شهری با همان نام «اردل» وجود دارد که از نام کولی های مهاجر هندی می آید. در استان لرستان هم شهری بنام «الشتر» وجود دارد که از نام همان استان «مهاراشترا» هندی می آید.
دسته ای از کولی های هندی از شهر اردل هندوستان نیز بشمال عراق رفته بودند و امروزه جز طایفه کردها بحساب می آیند. بعد از جنگ جهانی اول، گروهی از آنها به ایران مهاجرت کردند و در شهر سنندج ساکن شدند. امروزه به آنها طایفه اردلانی می گویند.
خنیا گر: تبار این طایفه از شهر «خنیا کا» از استان راجستان هندوستان می آید. (در هندوستان به مردم ایالت راجستان «آریا» یعنی نجیب زاده گفته میشود). مردم خنیا کا (خنیا گر) به آواز خوانی و مطربی معروف بودند، از آنرو خنیاگر در زبان فارسی بمعنی آواز خوان هم اطلاق میشود.
طایفه زرگری در شهرهای: کرمان، آبیک قزوین، قوچان و همدان زندگی میکنند. این اقلیت کولی عمدتاً در شهرهای تورک نشین ساکن هستند و به آنها تلقین میکنند که فارس هستند!! در قوچان هم به آنها تلقین میکنند که کرد هستند!!
طایفه «غرشمال» در سرتاسر خراسان پراکنده هستند و از تبار «کرشمال های» هندی هستند. در زبان سانسکریت «کرشمال» یعنی کشاورز.
توضیح: نیمه شمالی خراسان سرزمین تورکان و نیمه جنوبی خراسان سرزمین قوم بلوچ است. طوایف «غرشمال» که از کولی های مهاجر هندی هستند در ادوار مختلف در خراسان ساکن شده اند و به لهجه های مختلف سانسکریت که امروزه بغلط فارسی می گویند، صحبت می کنند. بعنوان مثال مردم شهر «سبزوار» تورک هستند ولی اقلیتی هم بزبان فارسی سخن می گویند. جالب است بدانیم که در سبزوار محله ای بنام «غرشمال» وجود دارد و کسانیکه ادعا می کنند فارسهای سبزوار هستند همان غرشمال های کولی هستند. در نیمه جنوبی خراسان اقلیتی هم از ملت پشتون وجود دارد که از مهاجران استان وزیرستان پاکستان و پکتیای افغانستان هستند.
طایفه «زط» زیر شاخه طایفه «جات» است که یکی از پر جمعیت ترین طوایف شمالی هندوستان میباشد. این طایفه در استانهای کرمانشاه و ایلام زندگی میکند و از قضا روستایی هم به همان نام در استان ایلام دارند. اخیراً جمهوری اسلامی ایران، اسم آن روستا را از «زط» به «زید» تغییر نام داده تا هندی بودن آنها معلوم نشود و آنها را فارس معرفی کند!!
قلات (کلات)، نام شهری در مرکز پاکستان است و مهاجران کولی از آن شهر در مناطق زیادی از ایران پراکنده شده اند. در ایران شهرها و روستاهای بسیاری با نام قلات (کلات) در استانهای خراسان شمالی، خراسان رضوی، خمسه (فارس)، لرستان، هرمزگان، بوشهر و ایلام وجود دارند. مردم قلات در پاکستان بزبان اردو که شاخه ای از سانسکریت است صحبت میکنند و در ایران هم با لهجه ای مشابه هند و فارسی سخن می گویند..
کریم گنجی، نام شهری در استان «آسام» هندوستان است. کولی های مهاجر «کریم گنجی» در شیراز ساکن شدند. کولی های مهاجر هندی الاصل «کریم گنجی» از روی رندی به قصد انکار هویت هندی خودشان و به قصد بومی جلوه دادن طایفه شان، واژه «کریم گنجی» را به «کریم خانی» جعل کردند!!.
کریم خان زند، نیز از همان تبار کولی های «کریم گنجی» بود. «زند» یک واژه مذهبی هندی است و یک معبد معروف هندو نیز در استان «گجرات» هندوستان بنام «زند» وجود دارد. جالب است بدانیم که نام کتاب زرتشتیان یزد هم «زند» است که از همان دین هندوها گرفته شده است.
توضیح: شیراز در قدیم یک شهر تورک نشین بود و در کتاب «جامع التواریخ حسنی» می نویسد که در سال 543 هجری قمری یعنی 900 سال پیش یک پادشاه تورک قشقایی بنام «بای قره» بر شیراز حکوت میکرد. تمام فارسهای شیراز از تبار کولی های مهاجر هندی هستند که از در نرسیده بر «ترکستان شیراز» ادعای مالکیت دارند!!
میمه، نام شهری در استان «ناگالند» هندوستان است. مهاجران میمه در غرب استان «اصفهان» ساکن شدند و اسم شهرشان را هم میمه گذاشتند و طایفه ای از آنها نیز در شهر «زرین آباد ایلام» ساکن شده اند. زبان مردم میمه لهجه ای از هند و پارسی یعنی سانسکریت است.
راج، در زبان هندی بمعنی رئیس و حاکم است. دسته ای از مهاجران کولی هستند که از استان «راجستان» هند در غرب استان اصفهان و جنوب استان مرکزی ساکن شده اند و به آنها «راجی» می گویند. مردم راجی به لهجه ای از زبان هند و فارسی سخن می گویند که شاخه ای از سانسکریت است. اقلیت فارسهای ساکن در جنوب استان مرکزی نیز از این طایفه هستند.
یا سیدی (یا زیدی)، شاخه ای از دین هندو است. مهاجران کولی یا سیدی (یزیدی) در مرکز ایران ساکن شدند و به آن منطقه امروزه «یزد» میگیوند. امروزه آن کولی های هندی، مسلمان شده اند ولی اقلیتی هم کماکان بر دین هندو باقی مانده اند که از روی سیاست به آنها زرتشتی می گویند. هندوهای یزدی (زرتشتیان یزدی) بزبان گورونی صحبت میکنند که شاخه ای از زبان هند و فارسی است.
لازم است بدانیم که «یزیدی های» عراق هم از همان طایفه کولی های هندی هستند و به همان زبان زرتشتیان یزد (هندوهای یزد) سخن می گویند.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه میتوانید به مقاله «دین کردهای یزیدی شاخه ای از دین هندو است» مراجعه نمایید.
گورگان، بزرگترین شهر صنعتی هندوستان در نزدیکی دهلی است. مهاجران کولی آنجا در هیرکان (کشور تورک باستانی) ساکن شدند و نام گرگان بر آنجا نهادند. مردم هیرکان (گرگان امروزی) اکثریت تورک افشار هستند و اقلیتی هم به زبان هند و پارسی سخن میگویند که از همان مهاجران کولی هندی هستند
ملاحظه میکنید که اسامی تمام طوایف فارسی، لری، گیلانی، مازندرانی، از نام شهرهای هندی گرفته شده، زیرا از آن نواحی به خاورمیانه مهاجرت کرده اند. اگر این تشابه اسمی، یک یا دو تا بود، آنرا بحساب تصادف یا شانس میگذاشتیم ولی وقتی اسامی تمام طوایف مذکور، واژه های هندی هستند، دیگر احتمال تصادفی بودن منتفی میشود.
چون کولی ها از نقاط مختلف هندوستان و پاکستان به ایران و شمال عراق کوچیده اند، بنابراین زبان کولی ها تا حدی با هم فرق میکند ولی با این حال، همگی از یک خانواده بوده و جزیی از شاخه های سانسکریت هستند.
اقوامیکه در ایران بومی و اصیل هستند عبارتند از: تمامی تورکان چه قشقایی، آذربایجانی، بیچاقچی، افشار، ترکمن - بلوچ - سمنانی - سنگسری - عرب اهوازی
جالب است بدانیم که کشورهای اروپایی، کولی ها را از کشورشان بیرون میکنند و در جنگ جهانی دوم، میلیونها نفر کولی را نسل کشی کردند ولی در ایران و ترکیه بمنظور ایجاد اغتشاش و آنارشیسم، برای کولی ها، تاریخ و تمدن جعلی و باشکوه می سازند!!
تهیه و تنظیم از ارسلان قشقایی
منابع:
لغتنامه دهخدا - دایرت المعارف برهان قاطع - شاهنامه فردوسی - اطلس جغرافیای هندوستان - دایرت المعارف هندی(سانسکریت)
until 1979 psychopathy europe, america, israel was never in a position to deal with iran from above, even with 2500 years great persia celebration muhammed reza pahlavi pulled european tribes and zionism under his belt line. From 1979 the regime only sent Balkan gypsies to negotiations for the survival of power. ridiculous barjam and atom negotiations are a sign of the humiliation and degradation of the country...
Freitag, 24. Februar 2023
خلاصه حاجی یکی تو یکی بهایی وین، بچه دار شده، تو هم بچه داری
در واقع، او با این مرگ خونین و زودرس، تبدیل به اسطوره ای شد که همواره به کوشندگان راه آزادی و استقلال ایران، درس همت و صلابت و فداکاری می دهد.
بارالها! او را که در راه اعتلای دین خود و رفاه و آسایش ملت و بالندگی کشور خویش گام برداشت، در جوار رحمتت قرین آرامش فرمای …
آقا ما بریم بخوابیم، راستی حاجی انقدر زر نزن صدات داره از وایرلس تا اینور میاد. نگو به بچه های خوب ما نگو غلام و چاکر، بچه بهایی بود مرتیکه، کی اینها مارو قال نگذاشتن با اون بار فروش و سبزی فروش و هندوانه فروش و با پدرهای خربزه فروش و... جون تو، والا باز آب حوض کش سر محله یک سری تکون میداد یک زمانی از رو ارادت
پهلوان شکولاتی
آقا امروز رفتم فروشگاه یک شیرینی شکولاتی بگیرم، خلاصه بعد از مدتی فکر و تماشا گفتم: پهلوان کوچیک رو نه سنگین بلند کن. لول
خلاصه رفتم دم صندوق بدهی پرداخت کنم که ناگهان چشمم خورد به چهره ای آشنا، دیدم این کیانشید رو من ۱۷ سالم بود میشناختم، همسن من هست و الان با یک پسر 12 ساله جلو من ایستاده، گفتم بمیری اگر الان برگردی بگی: اه سلام باری. لول
گفتم یک موی سیاه نداری، همش سفید، پیر شدی، شکسته هم شدی، آخه من تورو از بچگی میشناختم، تو آرزوی قهرمان شدن هیچوقت که نداشتی هیچی تازه غلام و چاکر هم بودی.، خلاصه یک نگاه به شیرینی بزرگ دم دستم کردم با این مرض قندی هم که دارم، گفتم خدائیش هیچ وقت هم کوسخل نبودی مثل ما جوان مرگ بشی، پیر شدی. فقط بر نگردی، شیزوفرنی ام خطرناکه
Abonnieren
Posts (Atom)