Mittwoch, 1. Januar 2025

Lentil soup, chicken soup, eshkambe and kelepache were our work, Plato also often came to eat because of its healing powers. Or are you the primal Muslim race in the mosque? see you until Amer comes back tonight

one of the forefathers of the Platonic Academy or the pillars of Roman law was Amers tribe, one of many. ghisas is a deeper legal science: the right of reproduction and existence, only tafsir of the Quran is invalid, otherwise.....

I said to Amer: it has been more than seven years since then, I have been living in this room and I have never received an official contract that says: "It wasn't me" "It was never me" Amer left and is coming back this evening, I am waiting for his explanation

بله حاجی، چه بخوانم برای تو از آن سوگواری؟ یا تا به امروز این عزاداری!؟ خیانت تهرون خیلی قدیمیه، یک تراژدی قدیمی بالا تر از تراژدی های امروزی. اصول داره قاعده داره رفتار داره هدف داره معنی داره. ناگفته نماند: ببین چی شده سوسن کوری آبجی سرور هم تهرون خونه داره

بله خانم امیری، ما هر چقدر با دهن شما عشق و حال کردیم، این یه حال رو شما هنوز به ما ندادی، دهنتو باز کن بگو کدوم قاضی، نبینم عزاداری

ما اومدیم، رفتیم ببینیم جریان غازهای وین چیست، از پنجره نگاه کردیم عزاداری جایی هست یا نیست، دیدیم نه! باز نیششون تا بناگوش بازه، با تمسخر میگن: تو که کشتن نداری پپه. خلاصه نشد سر بر بشیم، یک نفر یار هم نداریم ! ،

قبل از اینکه بریم: ببین هپلی، جاهل جریان شما آخوند هپلی هارو پیشبینی کرده بودند، بحث هایی سر این بود دنیا را نابودش کنیم یا اینکه اسلامیش کنیم؟ فرقش چیه؟ حالا بفرما رفتی زیر کیر پلیس اتریش مارو نگاه کنی، ها؟ شمشیر اسلام اینه، قحبه؟ نظر به کیر ما؟ بریدیش حالا جاکش؟

آقا ما بریم، خلاصه حاجی مملکت اسلامی که شد ترکمون، جاهل قدیمی از اونور میاد میگه خوب بتکون، میرم بر میگردم. بینیم حالا یکی و هم واسه ما پیدا میکنه یا نه!

جناب عامر دیشب شب دوم بود تشریف داشتن حاجی، بعد از سم زادیی بدن، یکی شب یلدا، یکی هم دیشب. خلاصه جناب عامر در صحرای کربلا میدونی چه وضعیتی را جبران کردن یا نه!؟ ای تو که همه چی را میدانی، ای امام

فرق من و تو: آقا دیشب هرکی دیگه به جای ما بود اتاق رو که چه بگم خانه رو میرید بهش ترک میکرد میرفت بیرون دیگه بر نمیگشت، جریان ما اینه: دارم واست جریان تعریف میکنم، این چه کاریه؟ بنده:، تخمم درد گرفته. وایسا من برم بعد، داستان رو گوش کن! بنده: نمیشه گیر کرده تو لوله درد داره..! عشقم سر همین دردت من میرینم به این دنیا! بنده: بزار این بیاد بیرون بینیم دختر میشد یا پسر! من برم، برمیگردم! بنده: دختر میشد اسمش رو چی میزاشتیم؟ جواب: نیاسان اون یکی هم نیاکان قربونت برم

خلاصه از زمانی که تیردوقلو قدیم با آدماهای قدیمش از بین رفت این دنیا دیگه به درد نمیخوره. یک جناب سروان داشتیم هر وقط شفتالو میخورد حسته شفتالو رو پرت نمیکرد تو خاکروبه، بلکه با احترام میرفت خاکش میکرد یک درخت دیگه ازش بزنه بیرون، ما هم هی میخندیدیم و داد میزدیم: جناب سروان رو عشق، چاکریم، مرگ بر نامرداش!، اونم داد میزد خفه، بچه درویش لات پپه!