آقا رفتم 4 تا حلبی با یه کوزه خریدم گذاشتم خونه و گفتم خدایا شکرت نموندیم ایران سرهنگ فلان بهمان کشمیری بشیم، والا باز زمان شاه سپهبد منوچهری یک عاطفه ای به من و میهن داشت، این کشمیری دیگه با فائزه رفسنجای و پسر حاجی خیلی یال تشریف دارند. همینطوریش از کون ما 23 تن طلا کشیده شده بیرون، میموندیم ایران این مسیح علینژاد رو مینداختن گردن ما 40 تن طلا درمیوردن. حالا ما مونده بودیم واسه کی باید آزاده رو میکشتیم که شرط بندی تکمیل بشه، یا آزاده مارو میکشت جیب کی پر بشه! هنوز که داریم بعد از پنج سال فشنگ های اسلحه باباش و خودش رو خالی میکنیم
شرط بندی قدیمی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen