Dienstag, 14. März 2023

حسن خنگه

آقا ما بریم، دیشب هم یک فیلم از سینمای ایران دیدیم باز خندیدیم، جون تو. تو او مملکت صاحب مرده ریده شده به علم فرستنده و گیرنده! ربابه به شوهرش میگه: عزیزم حسن سردمه. حسن هم میره پتو میاره میندازه رو ربابه و وایمیسه وسط اتاق، حالا صحنه رو تماشا میکنی: میبینی پنجره بازه و ربابه کج و کوله نگاه میکنه. خلاصه فرستنده میگه بیا بیگی منو، ولی خوب سینمای ایران میگه حسن یک ایرانی خنگه پنجره رو نمیره ببنده، میره پتو میاره. حالا جریان یازده تن طلا و اشرف و دختر روسه بماند، واسه ما پارازیت میفرسته فکر کرده ما هم مثل حسن خنگیم

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen