عباس قولی اسفند دود کرد هوووو
عباس قولی دود هوا کرد هوووو
مریم فرمان پیاز داغ کرد هووووو
مریم فرمان دود هوا کرد هووووو
عباس قولی زالو رو کرد هووووو
عباس قولی جادو رو کرد هوووو
مریم فرمان زانو زد با بو هوووووو
مریم فرمان زایمان کرد با بو هووووو
عباس قولی خایه مالی رو کرد هووو
عباس قولی شجاعت کرد هووووو
مریم فرمان با او غوغا کرد هووووو
مریم فرمان مردم گریان کرد هووووو
... ادامه زیاد دارد
the austrian constitution says what? Bastard breed FPÖ, SPÖ, ÖVP; NEOS, GREEN, LEFTIST scum, human trade? god genes trade? potential trade?
Maryam farmanfarma war eine österreichische hure, eine hure wie azadeh amiri und die eltern, maryam war eine hure. österreichische Intrige für massenmord im iran mit K.u.K armee, seit 1850 bis heute mit arische huren, bis heute mit arische huren. das resultat war 10 millionen tote, 1918. und heute wieder eine arische hure die eltern gegen elam und luristan, mordversuch und finanzprojekt. bastard plünderer und dieb rasse
ٱقا داشتم الان تو خیابون راه میرفتم,دور و برم رو نگاه کردم, گفتم; خدا رحمت کنه عباسقلی اسفندیاری رو, اونم مثل ما راه میرفت تو خیایون و پیش خودش میگفت; چه همه هم شکل و هم قیافه ما هستند,ولی چرا درک و فکر ما را ندارند?
since 1952 women from vienna have been in international collectives in command formation with wehrmacht jews austria germany. Genocide and racial persecution continued in Latin America, Asia, Yugoslavia and Africa, with glorification:
domestic conflict, tribal conflict, or border conflict, or iran iraq war.
to this day, genocide has not stopped, the collective: vienna, berlin, texas, new york, london, strasbourg, rome.
today in vienna there is a symbol of the nazi women: zari and rana are not women but: jews
البته آن آب به درد جهان بینی خاص؛ تربیت بدنی و بدن سازی میخورد. تصور بنده بر این است ماهی یک یورو را جامعه ۲۵ درصدی میدهد. همان جامعه ای که امروز هم ماهی یک یورو پول کتاب میدهد. گمان کنم همان ۲۵ درصدی که در حال حاضر مورد هدف اسرائیل؛ اتریش؛ اروپا و آمریکا هستند.
خلیج کبیر همیشگی فارس دارای گرانبهاترین آب معدنی و شیرین است. با هزینه ماهی یک یورو از هر شهروند میتوان روزانه ده لیتر آب آشامیدنی در دسترس هر ایرانی گذاشت. آبی که زمانی الیاس و حضر از آن می نوشیدند؛ در کنار نسل و نژاد برتر ایرانی.
the espionage operation of the police, politics, parties and secret services with UNO city, hizbullah / ayatullahs is black black magic in society, fascism state 1932, alien mind control program: Jews have no private rights ".
right now there is a live broadcast, with police moderators. since 1998 until today March 31, 2021
the Iranian opposition:
70 million 2007 from american friends, 10 million from the netherlands parliament, 30million from saudi arabia have brought us one step before victory, we need the last hundred million for a final solution.
terror money, stasi money from barbad pot and his family, death to innocents for freedom, after 40 years of struggle we need this last piece of money, we defeat the ayatullahs with our 150,000 euro mercedes. this is our fight and advertising strategy, do you all want mercedes in iran too? then fight against ayatullah regime,
سنگی دیدم فکر کردم رویش یک مهره از مار است، گفتم ای داد این گوله سنگ نشان حال زوال و روزگار عزا است، پیرمردی کفتار و دختری عریان پریشان دیدم، سیاه مشق تاریخ جهان را در معامله با جن بیحیا دیدم، مکتب عشق سیاه را در جمع جن و پری دیدم. پیر مرد پری را حوری آموخت، جن به او ۷۲ شیوه حال دادن تمام عیار آموخت. اسفند رو به آتش زدم گفتم ای دود پروا، جوان و شوخ و فراموشکار و ناپرواست، حضر تو را نیاز دارم بر پا. حضر آمد گفت تو گوشت مریض است جانا، من نیستم، هذیون گوشی، ای دیوانه از هشت زبان باش و ولی با گوش کر آموخته باش. خندیدم و گفتم ای حضرت تو هم میخواهی بشی هم چو زن یک حسرت؟ میتابانی ما را به این گوشه و آنگوشه با حسرت؟ گفت ای بیشعور، تو بیشعوری و من کهن سر از من در آوردی این است یک پوئن، و آن این است یک لیوان آب یخ و کهن.(لول). بس است، تو بیماری در جهان و من از عصر کهن، صبوریت عطریست از بوی گلاب ناب وطن، آنها تو را میبینند، این باکی نیست، گوش شنیدنت بیش از یک شوخی نیست، بریز خون و بزن به ریشه آن جن عجل، بچه ٔ گاو/جن چون از مادر بزمین آید عجل بود...... در خیالات خود می پندارد که بچه ی ما چون از مادر به زمین آید مچل بود
چه دل‌ها بردی ای ساقی به ساق فتنه‌انگیزت
دریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزت
خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی
سپر انداخت عقل از دست ناوک‌های خونریزت
برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی
فغان از قهر لطف اندود و زهر شکرآمیزت
لب شیرینت ار شیرین بدیدی در سخن گفتن
بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت
جهان از فتنه و آشوب یک چندی برآسودی
اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنه‌انگیزت
دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری
چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت
دمادم درکش ای سعدی شراب صرف و دم درکش
که با مستان مجلس درنگیرد زهد و پرهیزت
